- سه شنبه ۳۰ تیر ۹۴
- ۰۰:۲۷
دوست دارم بنشینیم رو به روی هم
تو از خاطرات حرف بزنی
از آن روز هایی که همه کنار هم بودیم
تو تعریف کنی و من بگوییم که یادم می آید
تو بگویی چقدر خوش گذشت و کاش برگردد آن روزها
ومن هم دلم قنج برود و در دلم بشکن بزنم که پس توهم آن روزها را دوست داشتی
روز هایی که من یواشکی دو ستت داشتم....
ثانیه به ثانیه یادم می آیند...
ولی حیف
هر چه تو تعریف میکنی من باید بگویم که یادم نمی آید
باید بگویم اصلا خوش نگذشت
باید بگویم که در خاطرات زندگی نکن و بحث را عوض کنم
باید که خودم را بزنم به نشنیدن
سخت است
حالا نه تو مرد آن روز هایی و نه من ...