در آغوشم بکش...

  • ۱۳:۲۴

کودک میشوم


مثل همان موقع هایی که می خواستیم از خانه مادر بزرگ برویم...

و من دل نمی کندم از باغ

رفتن را دوست نداشتم

خودم را میزدم به خواب

بابا در آغوشم میکشید

و مرا می برد...



حالا اما

تاب دیدن

رفتن ات را ندارم


در آغوشم بکش.....

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan