هوای تو

  • ۰۱:۳۴


دوست داشتم اینجا بودی
درست رو به روی من
دست می بردی زیر چانه ام
ارام فشار می دادی و سرم را بالا می آوردی
چشم هایم که دوخته می شد به چشم هایت
خیره می شدی به من ومی پرسیدی چه شده؟؟!
من هنوز دوستت دارم
 سر خم مکن من با تو هستم
کنارت
تا آخرش.


از دور دوست دارمت

  • ۰۰:۳۳

مثل ستاره که در آسمان است و دور

تو در زمینی و من از دور دوست دارمت

بدترین حرف راست

  • ۰۱:۳۵


بدترین حرف راست دنیا بهتر از بهترین دروغ دنیاست.
  • ۱۸۸

شب نوزدهم

  • ۲۳:۵۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

خدا در انسان متجلی می شود.

  • ۰۰:۲۱
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دنیا بر سرم خراب می شود

  • ۲۳:۲۱

  

دنیا بر سرم خراب میشود گاهی

تمام غصه های زندگیم دانه دانه مثله چکشی فولادی کوبیده میشود بر ملاجم

سرم درد میگیررد

خودم را تنها میبینم در اتاقی که چهار طرف دیوار دارد

دیوار های سنگی

بدون پنجره

سقفش را هم که نگاه میکنم هیچ روزنی نیست

دستانم را میکوبم روی سرم

تا هم مانع فرود این چکش ها باشد

 و هم حرصم را روی خودم خالی کنم

گریه ام میگیر از این تنهایی

با خودم فکر میکنم  چه شد؟؟/

چرا کار به اینجا رسید

مرور میکنم تمام روزها را تا اشتباهی ،نقصی ،تقصیری

چیزی پیدا کنم

شاید همه اش اشتباه است.

تنها سوالم این است حالا چه کنم؟

از این اتاق و با این دیوارها دستم به کجابند است؟

این حس بیشتر مخصوص زمانی است که واقعا کاری از دستم بر نمی آید بجز گریه، چطور میشود که گاهی ازین اتفاقات خارج از کنترل رخ میدهد و کار م فقط نگاه کردن است!!

و این سخت است.

سخت است که با تمام وجود بخواهی کاری کنی اما واقعا هیچ راهی نباشد و تو فقط حکم یک تماشاگر را داشته باشی .

این جور وقت هاست که ناگهان

دلم روشن میشود

اتاق پر از نور

 نه سقفی نه دیواری و نه چکشی

تازه می فهمم که این دنیای سنگی را خودم ساخته ام

تک تک اجرهایش را با دست های خودم روی هم گذاشته ام

تمام منافذ و سوراخ هایش را خودم پوشانده ام

اما یاد تو

مانند زلزله است

تمام دیوار ها میریزند

 نور میتابد بر دلم

خدا !!!

تو قادری

تو رحیمی

همه چیز بسته به نگاه توست .

آنی و نگاهی

گلستان میشود این آتش وجود.

تمام این افکار شاید در کمتر از صدم ثانیه می آیند و در کمتر از صدم ثانیه میگذرند

فتبارک الله احسن الخالقین

که همچین ضمیری در من نهاده

دنیای سنگی  در ذهنم می سازم و خراب میکنم

به اندازه سالها فکر میکنم و هنوز جوانم.

خدای خالق ذهن

خدای خالق فکر

خدای خالق دل

رهایم مکن.

ناامیدم نکن

روشنای دلم تویی

نور بریز در اتاق تاریک سنگی.

یاد تو مرا بس است

  • ۱۵:۵۵

تو همین پایینی

نه در آن دورها

نه آن بالا بالاها

نه در جایی که دست من نرسد

همین جایی

هروقت صدایت بزنم

هر گاه بی تاب شوم

دلم که بشکند از ادمها 

دست می کشی روی سرم

نوری می تابانی بر دلم

آراااام می شوم.

خودت هم که دلگیر باشی از من 

متجلی می شوی در آل محمد

فاطمه را که صدا بزنم

از زینب که مدد بخواهم

بر رقیه خاتون سه ساله که اشک بریزم

دلم روشن می شود

خیالم آسودست که

به گوشت می رسانند 

که من پشیمانممم

من عبدی خطاکارم

می دانم که میگذری از من

 خودت را از من نگیررررر



**بی یاد تو نفس کشیدن سخت است.

تمام دل خوشیهای دنیای کوچکم را هم که نداشته باشم  یاد تو مرا بس است.

یک قطره اشک که برایت بریزم شادم میکند به اندازه تمام خنده های عمیقم.


ذهن درهم برهم

  • ۰۱:۳۶


حس می کنم الان اون قسمتی از فیلم زندگیمه که باید یه آهنگ غمگین پخش شه و زار زار گریه کنم صدای آهنگ رو خیلی واضح میشنوم انگار با ناخن دارن چنگ میزنن رو شیشه

دلم هوری میریزه

قلبم تیر میکشه

 کاش میشد اینجاهارو زد جلو و رد کرد ،زود به اخرش رسید !

ینی چی میشه اخرش!

خدایی خیلی سخت شده خداجون یه کات بده نفس بکشیم این وسطا...

دلم یه ارامش میخواد!

از اون ارامشایی که هی نترسی که نکنه بعدش طوفان باشه

 هی دلهره نداشته باشی که الان تموم میشه

یه حسه خوب میخوام ،یه حسی مثله بچگی که فکر میکردیم چقد همه چی عالیه، چقد دنیا بزرگه چقد روزا دیر شب میشه!

 واقن چرا تو هیچ کتابی نوشته نشده که گذشت زمان با سن رابطه مستقیم داره؟!

هرچی سنت بیشتر میشه زمان تند تر میگذره!

 الان کمک میخوام کاش یکی بودکه میشد همیشه ازش سوال پرسید

کاش اون یکی جواب درست همه سوالارو میدونست و بدون هیچ شک و دلهره ای و حتی ذره ای ترس همون کاری که میگفت رو انجام میدادیم!

کاش حداقل زندگی یه کلید راهنمایی داشت که هروقت گیر میکردیم فشارش میدادیم و از یه مرحله با راهنمایی رد میشدیم

 اصن یه کلید کمه کاش صدتا کلید داشت!

شایدم صدتام کم باشه! حتما خدا می دونسته ما با این کلیدام کارمون راه نمیوفته دیگه!

خداجون تو تنها کلید حل مشکلاتی ...

امروز داشتم به این فکر میکردم که شاید تنها حسی که تو هر شرایطی باهامه ،حتی موقع مرگ بعد از مرگ برزخ و حتی دوزخ اینه که خدا همیشه هست!

 خدا این حس رو ازم نگیر!

فقط همین حس واسم کافیه!

همین که هستی کافیه

 باهام بمون .

 تک تک سلول های بدنم نیاز دارن به ارامش

همشون خستن انگار

 حس میکنم صداشونو

 دارن داد میزنن!

چطوری دهنشونو ببندم !

-خفه شید همینه که هست!

شما دیگه سلول های بدن خودمید نمیتونید بذارید برید

 اگه برید نابود میشم مجبورین که تحمل کنید، هیچ راه فراری ام نیست!

 فقط تحمل کنید تا منم تحمل کنم بیشتر تاکییدم رو اون نرون هاست ،سلولهای عصبی بیچاره!

یه روز تموم میشه مطمئن باشید!

تنها دلخوشیتون این باشه که هر سختی،هرچقدرم سخت باشه بلاخره تموم میشه!

کلاغ دل سفید من

  • ۰۱:۱۰

کلاغ شدم

نشستم روی درختی بی برگ 

به آسمان نگاه کردم

کبوتر های سفید اوج گرفته بودند و بی پروا می رقصیدند

گویی عاشق بودند و برای هم دلبری می کردند

سفید بودند و زیبا

دلم رفت پی شان 

جلد خانه توری ،روی پشت بام همسایه بودند

خیال دانه شب و لانه گرم نداشتند

رها بودند و آزاد

من اما ....

قصه کلاغ و کبوتر که گفتن ندارد

 کلاغ سیاه کجا و کبوتر سفید کجا

دخترکی از پنجره خیره بازی کبوترها بود

کسی مرا نمی دید

سیاهیم دیده نمی شد

با صدای سوتی کبوتر ها راهی لانه گرم و دانه شب شدند

من اما 

حالا رها تر بودم

دوست داشتم کلاغ باشم،رها باشم

پرم سیاه بود اما برای چنددانه گندم آسمان را رها نمی کردم

 کلاغ سیاه پر زد و رفت

پنجره را بستم 

وقصه کلاغ دل سفید خیالم را نوشتم

نا یادم بماند


کلاغ رها بودن بهتر از کبوتر اسیر بودن است

اینجا دنیای من بود

کلاغ های دنیایم دلشان سفید بود و نان خودشان را میخوردند...


یادگاری از تو ،همیشه با من است.

  • ۱۹:۲۲

تار موی سفیدم را دوست درارم

گاهی که دلم برایت تنگ میشود 

دست میکشم رویش

تمام خاطراتت را بیادم می اورد

این سفید ریشه دار 

یادگار توست

اما

حالا....

تو کودکی در آغوش 

و

من آیینه ای بدست

خوب اوج گرفتی عزیزم

من اما هنوز

این پایین با تار سفید 

سفر میکنم به گذشته ها.

بهار هایی که زمستان شد و زمستان هایی که بهار شد.

شانه که می کشم 

مواظبم

نکند شانه یادگارت را باخود ببرد

نکند فراموش کنم روزهاییی که 

ریشه کرده زیر موی سفیدم را.

 دیروز یکی بود و امروز دوتا

با این که دیگر نیستی 

اما هنوز که قدم میزنی در خیالم

برایم موی سفید دیگری 

ارمغان می آوری......






۱ ۲ ۳ . . . ۵ ۶ ۷
Designed By Erfan Powered by Bayan